من چرا اینقدر عصبی شدم، کلم داغه، مدام با خودم حرف میزنم، دلم میخواد انگشتامو به کف دستم انقدر فشار بدم تا خون بیاد، من کی انقدر عصبی شدم؟ چی میتونه ارومم کنه؟ از چی دور شدم که حالا به خودم اومدم دیدم اینطوری شدم؟ چرا از یه چیز کوچیک انقدر کینه به دل میگیرم؟ کی گفته همه چی باید سر جاش باشه بعد من اروم باشم؟ از خودم بدم میاد، بدم میاد که انقدر از خدا دور شدم که بی قرارم و عصبی، همیشه عصبی، قبلنا به یه وصل بودم مدام، کدوم نیاز اساسیمو دارم انکار میکنم که
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت